Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
climate
U
ناحیه اوضاع جوی
climates
U
ناحیه اوضاع جوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
conditions
U
اوضاع
circumstances
U
اوضاع
weathered
U
اوضاع جوی
vicissitudes of time
U
تغییر اوضاع
actual state of affairs
U
اوضاع کنونی
conditions
U
شرایط اوضاع
weather
U
اوضاع جوی
weathers
U
اوضاع جوی
actual state of affairs
U
اوضاع فصلی
the lie of the land
U
چگونگی اوضاع مهثب
How do you predict(view)the situation?
U
اوضاع را چگونه می بینی ؟
policy of d.
U
سیاست واگذاری اوضاع
In the light of present circumstances.
U
باتوجه به اوضاع کنونی
low water mark
U
منتهای بدی اوضاع
it is quite another story now
U
اوضاع اکنون دگرگون
anarchical
U
مربوط به اشفتگی اوضاع
anarchic
U
مربوط به اشفتگی اوضاع
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents).
U
اوضاع آبستن حوادث است
geophysics
U
علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
keep up with the times
U
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
protohistory
U
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to acclimatize/acclimatise
[British E]
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimate
[American E]
to new circumstances
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).
U
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
Whistle past the graveyard
<idiom>
U
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
to become acclimatized
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to mend matters
U
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
opportunism
U
به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
sonde
U
اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
physiographic
U
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
rabal
U
روش تعیین اوضاع جوی به وسیله بالنهای هواسنجی روش استفاده از پیامهای هواسنجی
districts
U
ناحیه
range
U
ناحیه
ranged
U
ناحیه
output area
U
ناحیه
ranges
U
ناحیه
regional
<adj.>
U
ناحیه ای
sympatric
U
هم ناحیه
proclimax
U
ناحیه
demesne
U
ناحیه
situs
U
ناحیه
reaching
U
ناحیه
reaches
U
ناحیه
reached
U
ناحیه
reach
U
ناحیه
local
<adj.>
U
ناحیه ای
subregion
U
ناحیه
realms
U
ناحیه
sector
U
ناحیه
partition
U
ناحیه
partitions
U
ناحیه
area
U
ناحیه
areas
U
ناحیه
zones
U
ناحیه
shire
U
ناحیه
zone
U
ناحیه
shires
U
ناحیه
realm
U
ناحیه
sectors
U
ناحیه
wards
U
ناحیه
ward
U
ناحیه
regions
U
ناحیه
region
U
ناحیه
district
U
ناحیه
input area
U
ناحیه ورودی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
sciatic
U
ناحیه چاربند
slum
U
ناحیه فقیرنشین
littoral
U
ناحیه ساحلی
regions
U
ناحیه عملیات
slums
U
ناحیه فقیرنشین
magnetic domain
U
ناحیه مغناطیسی
measuring range
U
ناحیه ی سنجش
motor area
U
ناحیه حرکتی
hypnogenic zone
U
ناحیه خواب زا
heat affected zone
U
ناحیه پیوند
goldfield
U
ناحیه زرخیز
critical region
U
ناحیه بحرانی
critical region
U
ناحیه شاخص
dead space
U
ناحیه کور
Sept
U
ناحیه محصو
depletion area
U
ناحیه تخلیه
depletion barrier
U
ناحیه تخلیه
depletion zone
U
ناحیه تخلیه
depletion layer
U
ناحیه تخلیه
edge zone
U
ناحیه لبه
indifference zone
U
ناحیه خنثی
forbidden zone
U
ناحیه ممنوع
frequency region
U
ناحیه فرکانس
geiger muller region o. plateau
U
ناحیه قطع
genital zone
U
ناحیه تناسلی
gold field
U
ناحیه زرخیز
naval district
U
ناحیه دریایی
oral zone
U
ناحیه دهانی
output area
U
ناحیه خروجی
skid row
U
ناحیه پست
soft spot
U
ناحیه نشست
region
U
ناحیه عملیات
regions
U
ناحیه فضا
suppressor area
U
ناحیه بازدارنده
telephone area
U
ناحیه اتصال
territorialization
U
ایجاد ناحیه
the abdominal region
U
ناحیه شکم
regions
U
ناحیه نظامی
touch spot
U
ناحیه بساوشی
two phase region
U
ناحیه دو فازی
wernicke's area
U
ناحیه ورنیکه
work area
U
ناحیه کاری
part
U
سهم ناحیه
region
U
ناحیه نظامی
silva
U
ناحیه جنگلی
storage area
U
ناحیه انبارش
overflow area
U
ناحیه سرریز
pyramidal area
U
ناحیه هرمی
radius of action
U
ناحیه رانندگی
range of adjustment
U
ناحیه تنظیم
range of storke
U
ناحیه ضربه
range of variation
U
ناحیه تغییر
range of variation
U
ناحیه انحراف
recording eara
U
ناحیه ضبط
residential area
U
ناحیه مسکونی
region
U
ناحیه فضا
scan area
U
ناحیه پیمایش
sector commander
U
فرمانده ناحیه
zone of contact
U
ناحیه تماس
critical area
U
ناحیه بحرانی
sectors
U
خط کش ریاضی ناحیه
zones
U
منطقه ناحیه
active area
U
ناحیه فعال
Equator
U
ناحیه استوایی
broca's area
U
ناحیه بروکا
area search
U
جستجوی ناحیه
districts
U
ناحیه نظامی
boom swing
U
ناحیه لرزش
terrain
U
زمین ناحیه
regionalism
U
ناحیه گرایی
zone
U
منطقه ناحیه
baffle area
U
ناحیه کور
buffer area
U
ناحیه میانگیر
erogenous zone
U
ناحیه شهوتزا
sector
U
خط کش ریاضی ناحیه
audio range
U
ناحیه صوتی
commutation zone
U
ناحیه کموتاسیون
district
U
ناحیه نظامی
common area
U
ناحیه مشترک
erogenous zones
U
ناحیه شهوتزا
climatic region
U
ناحیه اقلیمی
fixed area
U
ناحیه ثابت
arid area
U
ناحیه خشک
lumbar
U
ناحیه کمر
paler
U
ناحیه محصور قلمروحدود
popliteal
U
مربوط به ناحیه رکبی
poplitaeal
U
مربوط به ناحیه رکبی
coagulation
U
تجمع مواد در یک ناحیه
coalfield
U
ناحیه ذغال خیز
motor perceptual region
U
ناحیه حرکتی- ادراکی
naval district
U
ناحیه عملیات دریایی
palest
U
ناحیه محصور قلمروحدود
zone
U
ناحیه دسته بندی
palatinate
U
ناحیه قلمرو کنت
pierian
U
وابسته به ناحیه پیریا
primary projection area
U
ناحیه فرافکنی نخستین
primary sensory area
U
ناحیه حسی نخستین
papas
U
پاپ کشیش ناحیه
space charge
U
ناحیه بار فضا
pale
U
ناحیه محصور قلمروحدود
sylva
U
درختان جنگلی یک ناحیه
domain
U
ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
zones
U
ناحیه دسته بندی
zonule
U
منطقه یا ناحیه کوچک
tertiary projection area
U
ناحیه فرافکنی سوم
wing
U
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
neck of the woods
<idiom>
U
ناحیه یا قسمتی از کشور
papa
U
پاپ کشیش ناحیه
regionalist
U
منطقهای ناحیه گرای
regionalistic
U
منطقهای ناحیه گرای
reverse flow regin
U
ناحیه جریان معکوس
rimland
U
حومه ناحیه مرکزی
long wave range
U
ناحیه موج بلند
shielding region
U
ناحیه حفافت کننده
winging
U
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
coalfields
U
ناحیه ذغال خیز
catchment area
U
ناحیه تحت پوشش
fingerprint region
U
ناحیه اثر انگشتی
interference zone
U
ناحیه ی تداخل امواج
interference area
U
ناحیه ی تداخل امواج
forbidden energy zone
U
ناحیه انرژی ممنوع
auditory projection area
U
ناحیه ادراک شنیداری
breadbasket
U
معده ناحیه حاصلخیز
geiger muller region o. plateau
U
ناحیه گایگر مولر
bailiwick
U
ناحیه قلمرو مامور
heating zone
U
منطقه یا ناحیه حرارتی
high frequency range
U
ناحیه ی فرکانس بالا
executive area
U
ناحیه هماهنگ ساز
drilling range
U
ناحیه مته کاری
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com